- برآورد کردن
- تخمین زدن
معنی برآورد کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- برآورد کردن
- تخمین کردن (قیمت چیزی را) تقویم کردن
- برآورد کردن ((~. وُ کَ دَ))
- تخمین زدن
- برآورد کردن
- قیمت کردن، سنجیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهم رسیدن دو یا چند تن همدیگر را دیدن
همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
Fulfill
выполнять
сталкивать
erfüllen
виконувати
зіткнутися
spełniać
zderzyć się
cumprir
adempiere
accomplir
heurter
vervullen
ทำให้สำเร็จ
memenuhi
menabrak
पूरा करना